رها جانرها جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

بهار زندگیم رها

دخمل ناز مامان

رهای مامان سلام خوبی عشقم؟ رهاجونی روز به روز داری عسل تر میشی بلاخره من و بابایی یه روز تو را میخوریم چند روز پیش بهت شکلات دادیم ، بازش کردی ، شکلاتو تو دهنت گذاشتی بعد دیدیم پوستشو برداشتی رفتی تو آشپزخونه در کابینتی رو که سطل زباله توش بودرو باز کردی و انداختیش تو سطل. تو خونه که هستیم دمپاییهاتو میپوشی،کیف مهدکودکتو بر میداری میری جلوی در ورودی برای من و بابایی بوس پرتاب میکنی، یعنی داری میری. چیزی میخوای بخوری اول یه لقمه کوچولو با اون دستای کوچولوت میذاری تو دهن من یا بابایی بعد خودت میخوری. الهی مامان برات بمیره که انقد مهربونی یه عروسک داری به اسم گل بهار(خاله مریم دوست مامان) برات آورده،بهت میگیم بخوابون...
21 بهمن 1393

خانومی مامان

دختر شیرین تر از جونم سلام خوبی رهای مهربونم ؟ الان تو مهدکودکی رها جونی رهای نازم امروز یک سال و چهار ماهیگیت تموم شد انشالله همیشه سلامت باشی دخترگلم. رهای نازم یه چند وقتی هست که احساس میکنم بزرگ شدی، خانوم شدی، عسل شدی... الهی مامان قربونت بره انقد کارهای بامزه انجام میدی که حد نداره. راستی دخترم به موسیقی و آهنگهای ریتم دار هم خیلی علاقه داری!!!!!!!! راستی رها من و بابایی یه چند وقتی هست که بخار اینکه تو به غذا خوردن تشویق بشی رو زمین غذا میخوریم.دختر نازم تو سفره گذاشتن بهمون کمک میکنی حالا بماند که چجوری غذا میخوری بعدشم تو جم کردن سفره کمکمون میکنی. الهی مامان قربون دختر کوچولوش بره که انقد خا...
6 بهمن 1393
1